افسانه چیای آگری
نویسنده:
یاشار کمال
مترجم:
طیفور کردی
امتیاز دهید
✔️ کوه بلند و زیبای آرارات که در زبان کُردی «چیای آگری» خوانده می شود. چیا به معنی کوه و آگری به معنای آتشین است این کوه نام های مختلفی دارد؛ در زبان ارمنی به آن «مازیک» یا «میسیس» می گویند. در ترکیه به آن «آغری داغ» بمعنی کوه آغری گفته می شود که احتمالا آغری از همان آگری گرفته شده است.
این کتاب تنها داستانی عاشقانه نیست بلکه حکایتی است از مردمی سنت پرست و خوبی و بدی سنت ها و مهمتر از همه ظلمی هزاران ساله که این بار مردم بخاطر سنتی قدیمی در برابرش می ایستند
یاشار کمال که در برابر ظلم دولت و پاشاها و بیگ ها و ... قلم تندی دارد ولی در برابر عقاید مردم که خود به بیشترشان اعتقادی ندارد با نرمش بیشتری برخورد می کند چون وی خود بخشی از این مردم است و خود را جدا از آنها نمی داند. یاشار کمال شاید جزء نویسندگان مدرن ادبی نباشد ولی در همان سبک قدیمی خود حرف های زیادی برای گفتن دارد و برای مردم می نویسد.
چیایی ها کله شق و متعصب بودند، گوششان به کسی بدهکار نبود، اما اگر کسی به آنها پناه می برد و تمنایی داشت هرکس که بود ناامید و دست خالی او را بر نمی گرداندند. هر چیز در چیای آگری براساس رسم و آیین بود.کسی نمی توانست مرزش را بشکند. این سنت ها که مربوط به گذشته اند و در زمان حاضر بیشترشان دست و پاگیرند و حتی به تعصبات کورکورانه ای و خونریزی و... منجر می شود و نویسنده در طول داستان این را نشان می دهد. به قول مترجم؛ یاشار کمال می داند تا روابط اجتماعی از بنیان دچار دگرگونی نشوند، سنت شکنی در حد افسانه، در حد قهرمانی و حماسه باقی می ماند و این فسانه ها و حماسه ها هستند که زمینه ساز دگرگونی های عمیق آینده اند.
در ادامه این افسانه، آهنگری با افکاری متفاوت پیدا می شود که نقش آدمی متجدد را برعهده دارد و می تواند اشاره به نقش اسطوره ای کاوه آهنگر باشد که بنیاد ظلم را برکند. یاشار کمال در این کتاب هدف دیگری هم دارد و در آخر داستان آنرا با غم عجیبی نشان می دهد. کشته شدن یکی از عشاق که علتی جز تعصب ندارد. دوست داشتن هم همراه کینه و خشم از بین می رود.
بیشتر
این کتاب تنها داستانی عاشقانه نیست بلکه حکایتی است از مردمی سنت پرست و خوبی و بدی سنت ها و مهمتر از همه ظلمی هزاران ساله که این بار مردم بخاطر سنتی قدیمی در برابرش می ایستند
یاشار کمال که در برابر ظلم دولت و پاشاها و بیگ ها و ... قلم تندی دارد ولی در برابر عقاید مردم که خود به بیشترشان اعتقادی ندارد با نرمش بیشتری برخورد می کند چون وی خود بخشی از این مردم است و خود را جدا از آنها نمی داند. یاشار کمال شاید جزء نویسندگان مدرن ادبی نباشد ولی در همان سبک قدیمی خود حرف های زیادی برای گفتن دارد و برای مردم می نویسد.
چیایی ها کله شق و متعصب بودند، گوششان به کسی بدهکار نبود، اما اگر کسی به آنها پناه می برد و تمنایی داشت هرکس که بود ناامید و دست خالی او را بر نمی گرداندند. هر چیز در چیای آگری براساس رسم و آیین بود.کسی نمی توانست مرزش را بشکند. این سنت ها که مربوط به گذشته اند و در زمان حاضر بیشترشان دست و پاگیرند و حتی به تعصبات کورکورانه ای و خونریزی و... منجر می شود و نویسنده در طول داستان این را نشان می دهد. به قول مترجم؛ یاشار کمال می داند تا روابط اجتماعی از بنیان دچار دگرگونی نشوند، سنت شکنی در حد افسانه، در حد قهرمانی و حماسه باقی می ماند و این فسانه ها و حماسه ها هستند که زمینه ساز دگرگونی های عمیق آینده اند.
در ادامه این افسانه، آهنگری با افکاری متفاوت پیدا می شود که نقش آدمی متجدد را برعهده دارد و می تواند اشاره به نقش اسطوره ای کاوه آهنگر باشد که بنیاد ظلم را برکند. یاشار کمال در این کتاب هدف دیگری هم دارد و در آخر داستان آنرا با غم عجیبی نشان می دهد. کشته شدن یکی از عشاق که علتی جز تعصب ندارد. دوست داشتن هم همراه کینه و خشم از بین می رود.
آپلود شده توسط:
miran2009
1390/04/30
دیدگاههای کتاب الکترونیکی افسانه چیای آگری
پی نوشت1: می دونم اینجا جای تعصب نیست اما یه کم منطق هم چیز خوبیه من منتقد ادبیات نیستم ترجمه ی این کتاب هرچی باش خوب یا ضعیف نظر دوستای خوبم رو قبول ندارم این جعل اسم نیست .
پی نوشت 2: کتاب داستان قشنگی داره ارزش یه بار خواندن رو داره
پی نوشت 3: دیالوگ قشنگ یه فیلم یادم اومد جمع بندی
جمع بندیم اینه که این نفرت چیز بیخودیه. زندگی کوتاه تر از اونیه که بخوایم همیشه خشمگین باشیم.
ما دوستیم نه دشمن. جایز نیست که دشمن باشیم. اگرچه هیجانات بر ما غالب می شوند.
جایز نیست که ریسمان محبت رو پاره کنیم. نوای جادویی خاطرات ,آن هنگام که دوباره نواخته شوند
فزونی می گیرند و به فرشتگان ذاتی و نیک سرشتمان تبدیل می شوند.